چرا توپ‌طلا یک جایزه خطرناک و سمی است که فوتبال را تضعیف می کند

به گزارش فوتبال۷۲۴ با بررسی ساده در‌مورد توپ‌طلا و بازیکنان دارنده این جایزه فردی،موارد جالب توجه بسیاری در مورد کریستیانو رونالدو وجود دارد. نظم و عزم و اراده او برای بهترین بودن، حیرت آور است، حتی کمی ترسناک است. رابطه او با کارگزارش خورخه مندس و همچنین بینش وی در مورد معنای معروف بودن بسیار جذاب است. اما شاید بهترین خصوصیت وی وسواس است – و هیچ کلمه دیگری در دنیا برای تعریف آن وجود ندارد – مگر توپ‌طلا.

کسب توپ‌طلا برای او مهم بود. او این جایزه را چیزی می پنداشت که ارزش تجلیل دارد.

در واقع، برداشتی که از او در فیلم می شود این است که جوایز توپ‌طلا بیش از کسب دو جام لیگ قهرمانان اروپا برای او اهمیت بیشتری دارد. این خیلی ناراحت کننده است، اما فراتر از این است: به همین دلیل “بالون د اور” بی اهمیت نیست، بلکه موذیانه است. جوایز فردی فقط سکه های بی معنی نیستند. آنها برای فوتبال خوب مضر هستند.

 

ارزش این جایزه – و وسواس رونالدو در مورد آن – سه سال پیش نشان داده شد، آخرین باری که لیونل مسی برنده آن شد. رونالدو گفت:

 

“عادلانه یا ناعادلانه، تصمیم همان بود که بود.”

ژوزه مورینیو، سرمربی وقت رونالدو در رئال مادرید، صریحاً ادعای توطئه کرد. وی گفت:

 

“برای توپ طلا از قبل تصمیم گرفته شده بود. وقتی روسای فوتبال صحبت می کنند و کمپین می زنند، دیگر کاری نمی توانید انجام دهید.”

در سانتیاگو برنابئو در آن روزها، زمانی که مدیر و مربی باشگاه به ستاره شان اعتقاد داشتند – یا حداقل سعی کردند بقیه مردم جهان این را باور کنند – چه دنیای عجیب و غریب پارانوایکی وجود داشته است، توطئه ای برای جلوگیری از پیروزی مرد واقعی آنها در آنچه که واقعاً باید می‌شد، چرا؟

البته، نوع انتخاب توپ‌طلا ناقص، غیر منطقی، از روی طرفداری است و از تعداد خاصی از بازیکنان و باشگاه های خاص پرسیده می‌شود:

به آن رای «داده» می شود. این نمایندگان نظرات سرمربیان ملی، کاپیتان های ملی و روزنامه نگاران است. این موضوع ذهنی است و به همین دلیل است که هیچ کس نباید اعتبار زیادی را به آن بدهد.

خوشبختانه، فوتبال از قبل ساختار مشخصی برای تعیین بهترین افراد دارد:

جداول لیگ.

برای رونالدو، شاید نه چندان خوشحال کننده باشد. از این گذشته، از سال 2009 که به رئال مادرید رفت، بیش از قهرمانی در لیگ، توپ طلا را کسب کرده است. شاید این نشان دهنده موفقیت باشد. شاید هنگامی که رونالدو در مادیرا بزرگ شد، آرزو نداشت که در یکی از استادیوم های بزرگ جهان یک جایزه را بالا سر نگه دارد و با هم تیمی های خود جشن بگیرد، بلکه به تنهایی میکروفون را در صحنه ای در سالن کنفرانس در زوریخ به دست گیرد و فریاد بزند. بله این جایزه فردگرا است.

 

با این حال، مطمئناً سوال اصلی این نیست که آیا وسواس به توپ طلا به فقدان عناوین قهرمانی در لیگ مربوط می شود؟ و یا رکورد رئال مادرید در یک قهرمانی در لیگ، دو قهرمانی در کوپا دل ری و یک قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا آنهم شش سال پس از ورود رونالدو به دلیل عملکرد خوب بارسلونا، عملکرد ناچیز بوده و یا چشمگیری بوده است.

شاید تمایل به کسب جوایز فردی به این دلیل ایجاد شده است که رونالدو عنوان قهرمانی لیگ را کسب نکرده است. یا شاید، عدم وجود عناوین قهرمانی لیگ نتیجه هوس افتخار فردی است. شاید هر دو واقعیت درست باشد و رابطه رونالدو با رئال مادرید به دور باطلی تبدیل شده بود:

افزایش تمایل به توپ‌طلا باعث می شود که عناوین قهرمانی لیگ به گونه ای که فقط تمرکز روی موفقیت های فردی را افزایش می دهد، کمتر شود.

و به همین دلیل توپ‌طلا بسیار خطرناک است. فوتبال ورزش فردی نیست. شاید در گذشته های دور، مانند کریکت، یک ورزش تیمی بود که از 11 نمایش فردی تشکیل شده بود. با این وجود، از زمان ویکتور ماسلوف در دینامو کیف و رینوس میشل در آژاکس، این یک بازی منظم بوده است. این بازی با آگاهی از عملکرد خودش بازی می شود و به همین ترتیب پیچیدگی دارد.

 

در گرما و ارتفاع جام جهانی مکزیک در سال 1970، فردیت رونق گرفت – و شاید تصادفی نباشد که تنها جام جهانی از آن زمان که عمدتا با برتری یک نفر، دیگو مارادونا، به دست آمد، در مکزیک نیز در سال 1986 بود – اما این آخرین قسمت سبک قدیمی فوتبال بود. فوتبال مدرن در مورد انرژی و نظم، شکل و فرم و ائتلاف بین بازیکنان است.

خلاقیت هنوز حیاتی است، اما باید خلاقیت در یک ساختار باشد:
با وجود همه تفاوت های گسترده آنها، این درس آریگو ساکی، یوهان کرایف، پپ گواردیولا، مارچلو لیپی، الکس فرگوسن لوئیس فن خال، فابیو کاپلو، یوپ هاینکس، والری لوبانوفسکی، مارچلو بیلسا، اوتمار هیتسفلد و کارلوس بیانچی است. این درسی است که فلورنتینو پرز، که مدیریت اش در رئال مادرید اکنون باید به عنوان یک مطالعه موردی در مورد چگونگی خرج کردن بد پول در فوتبال تلقی شود، نیاموخته است. توپ طلا این نوع ذهنیت افراد مشهور را تشویق می کند.

نکته خاصی در مورد توپ طلا وجود داشت که در سال 1956 تاسیس شد. فوتبال کمی در تلویزیون وجود داشت. تعداد کمی از مردم فوتبال را از شهرهای دیگر کشور خود دیدند، و هرگز بازیهای خارج از کشور مهم نبودند. خبرنگاران فرانس فوتبال لیست خود را براساس آنچه در سال گذشته دیده بودند، تنظیم می كردند:

این جایزه به دنبال گسترش دانش و تشویق بود. فیفا جایزه خود را در سال 1991 تاسیس کرد و این دو در سال 2010 ادغام شدند و مزخرفاتی را که امروزه می شناسیم ایجاد شد.

اما هرکدام از این جایزه ها، نمی توانند از نقص اصلی این که این یک جایزه فردی در یک ورزش تیمی است، فرار کنند. این تزئین استیک نیست.

کسانی هستند که می گویند مسی فقط مسی است به خاطر بارسلونا یا اینکه بارسلونا فقط به خاطر مسی بارسلونا است. مسی را ببینید که برای آرژانتین بازی می کند و می بینید که او در ساختار باشگاهی که مناسب او باشد چقدر بهتر است. بارسلونا را بدون مسی ببینید و با وجود تمام فرم های سالیان اخیر که بازیکنانی مثل لوئیس سوارز و نیمار که داشتند، آنها به وضوح چیزی را از دست داده اند. هر یک دیگری را کامل می کند و مهم این است.

همانطور که ساکی در کتاب «من و وارونه سازی هرم» گفت، تاکتیک ها باید یک اثر ضربی داشته باشند و تیم را از مجموع قطعات آن بزرگتر کنند.

توپ‌طلا سم است زیرا این حقیقت را انکار می کند. یک بازیکن باید همیشه به دنبال انجام بهترین کار برای تیم باشد، اما یک جایزه فردی انگیزه هایی را به او می دهد که پاس ممکن است گزینه بهتری نباشد، انجام کاری فانتزی که باعث جذابیت فردی در بازی‌ شود به جای اینکه کاری ساده تر و موثرتر انجام شود. جوایز فردی خودخواهی را تشویق می کنند و خودنمایی را تشویق می کنند. آنها فوتبال بد را تشویق می کنند.

پارادوکس این است که رقیب بزرگ رونالدو برای توپ‌طلا، مسی، یک مینیمالیست متمرکز در تیم است که نبوغ او در توانایی انجام ترفند با کمترین حد ممکن است. تعرفه دشواری برای رسیدن به آنچه که او به دنبال دستیابی به آن است.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید