رمزگشایی از پارادوکس مولر: آیا توماس مولر همچنان می تواند بازیکن اصلی بایرن مونیخ باشد؟
وقت آنست که یک گفتمان کمی دشوار داشته باشیم و به برخی از سؤالات پاسخ دهیم. حتی درک این ایده که توماس مولر نباید شروع کند دشوار است.
هواداران بایرن مونیخ عادت کرده اند همزمان با اینکه بلندترین تشویق ها از یازده نفر، از ورزشگاه مملو از آلیانتس آرنا به گوش می رسد، تشویق مولر باشد – 75024 نفر فریاد می زنند: “موووولررررر”
او بیش از یک دهه است که در تیم همیشه در حال تغییر بایرن ثابت مانده است، اما از آنجایی که این بازیهای معمولی بدون شروع مولر به ماه های طولانی تبدیل می شوند، سوال در مورد زمان به پایان رسیدن بازی او به آرامی در ذهن مردم رخنه کرده است.
هر روز از سرمربی تیم، توماس توخل، بارها پرسیده می شود که چرا مولر در ترکیب اصلی قرار نگرفته است و حتی گاهی اوقات چرا او حتی دیده نمی شود. توخل هر هفته پاسخ یکسانی می دهد و طرفداران بطور فزاینده ای بی تاب می شوند – و این چرخه ادامه دارد.
بیایید از یک دید تاکتیکی وارد این پارادوکس شویم. آیا تصمیمات توخل توجیهی دارد؟
خوب: چرا مولر هنوز حیاتی است
اول، مهم است آنچه را که مولر حتی در حال حاضر ارائه می دهد، بپذیریم. او مسلما تأثیرگذارترین چهره تیم است (و به حق هم همینطور است). هر بار که مربی سعی کرده در مورد موقعیت مولر در ترکیب اصلی را زیر سوال ببرد، اشتباه بودن مربی همیشه ثابت شده است. در حالیکه سن او یک عامل مهم است، او را از انجام بهترین کاری که انجام می دهد باز نمی دارد. او هنوز هم یکی از بهترین نسبتهای گل به دقیقه را برای بایرن در این فصل دارد.
از نقطه نظر برنامه بازی، به نظر می رسد پرسینگ بایرن بدون مولر از هم می پاشد. او نه تنها یک رهبر در زمین است، بلکه یک ماشین پرس است که حضورش برای چیدمان ضد پرس بسیار مهم است. بر کسی پوشیده نیست که مولر چقدر پرسینگ محور است و نمونه های زیادی از آن در طول فصل وجود داشته است. موارد بیشماری وجود دارد که نشان میدهد او تنها بازیکن پرس تیم است (بعنوان مثال، بازی مقابل گالاتاسرای، در خانه در لیگ قهرمانان اروپا).
اما این سکانس مقابل لورکوزن بطور خاص بسیار جالب بود:
به دقت نگاه کنید که مولر ادموند تاپسوبا را با توپ میبیند و گزینههای احتمالی پاس او را بررسی میکند، و هری کین از قبل حرکت خود را آغاز کرده است.
توپ به جاناتان تاه می رسد و مولر با پیش بینی یک پاس رو به جلو، با دیدن کین در حال حرکت، برای پرس تاه شروع به حرکت می کند.
تاه تسلیم فشار می شود و توپ را برای تاپسوبا پس می فرستد و او برای دریافت آن حرکت می کند. مولر اکنون در موقعیت بسیار خوبی برای فشار بر خط هافبک لورکوزن قرار دارد.
تاپسوبا توپ را می گیرد و پاس را به جلو می دهد و نقشه مولر به نتیجه می رسد. هافبکی که توسط مولر تحت فشار قرار گرفته پاس اشتباه می دهد و سرژ گنبری در نهایت آن را می گیرد و بایرن حمله را آغاز می کند.
همانطور که دیدیم، هیچ بازیکن دیگری به اندازه مولر در بایرن در زمین فرمان نمیدهد و پرسینگ را اداره میکند. جای تعجب نیست که گاهی بدون او تیم نمی تواند توپ را پس بگیرد.
فقدان ساختار پرسینگ چیزی است که بسیاری از توخل به خاطر آن انتقاد کرده اند، این انتقادات زمانی که موثرترین پرس کننده تیم بطور منظم روی نیمکت باشد و زمانیکه کمبود بازیکن برای اجرای پرس موثر دلیل این انتقادات است، کمکی نمی کند.
او همچنین تنها کسی است که می تواند ساختار پرس یک تیم را به طور موثر بر هم بزند، و او فردی است که ما در بازی های مقابل تیم هایی با پرس قوی و ساختارمند، مانند بایرلورکوزن، یا مانند آنچه در مقابل آینتراخت فرانکفورت دیدیم، به آن نیاز داریم.
تأثیر او به همین سادگی ختم نمی شود:
ترجمه توئیت اپتا فانز: 1 – توماس مولر در بین تمام بازیکنان پنج لیگ معتبر اروپایی با حداقل 300 دقیقه بازی،… … بیشترین موقعیت های بزرگ ایجاد شده در 90 دقیقه (1.6) را دارد. … و دومین بازیکن خلق کننده موقعیت در 90 دقیقه (3.8).
بله – این آمار به دلیل دقایق محدود بازی و آن عملکردش در برابر دارمستارت کمی مخدوش است، اما همچنان پابرجاست. مولر خلاق است، همیشه بوده است و هیچ چیز آن را تغییر نخواهد داد. او از این لحاظ ارزش زیادی به تیم می افزاید
بد: مولر و کین به یک اندازه در عمق دفاع تیم نفوذ و فضاهای مشابهی را اشغال می کنند
حالا به بخش نه چندان زیبا برویم. چرا توخل دائماً تصمیم می گیرد که با مولر بازی را شروع نکند؟ حتی با وجود دوندگی بیشتر از اریک ماکسیم چوپوموتینگ فیکس بازیکنان دیگری را به “رائوم دویتر” [لقب مولر] ترجیح میدهد
رفتن هری کین به عمق دفاع تیم قطعا جنبه مهمی است. وقتی کین به عمق تیم کمک می کند، چیدمان حمله به دو چیز اصلی نیاز دارد:
بازیکنی که به سمت بالا حرکت کند و فضایی که کین باز میگذارد را تصاحب و پر کند
و فضایی برای کین در منطقهای که در عمق نفوذ میکند وجود داشته باشد.
بگذارید توضیح بدهم: وقتی کین به عقب برمی گردد، موقعیت مهاجم را خالی می گذارد. این بدان معنی است که خط حمله دارای یک نقطه خالی است؛ یک شکاف در موقعیت مهاجم. حالا معمولا این پست توسط هافبک هجومی یا وینگر تیم پر می شود. این یک تصویر جالب برای درک بهتر است (آیا می دانستید نام میانی او ادوارد است؟):
توضیح عکس: کین به عقب و خط دفاعی برمی گردد. چه بازیکن جایگزینی را بهترین می دانید؟
توضیح عکس: : بهترین سناریوی کین: فضاهای نیمه راست (غیر اشغال شده) را پر می کند، در حالی که هافبک هجومی حرکت می کند تا به عنوان یک مهاجم با حمایت وینگرها در ساختاری ایفای نقش کند که در آن کین به راحتی می تواند با توپ های بلندی ارسال کند یا به یک خط دفاعی ساختار یافته سانتر ارسال کند.
در تاتنهام هاتسپر، این یک مشکل بزرگ بود زیرا در حالی که “سون” گاهی اوقات این نقش “مهاجم موقت” را بر عهده می گرفت. آنها واقعاً بازیکنی نداشتند که به جلو حرکت کند و وقتی کین به عمق دفاع تیمش می رفت، جای او را بگیرد. به همین دلیل کین کمتر در عمق دفاع نفوذ می کرد.
در بایرن، کمک کین به دفاع بسیار مهم است. این به حمله ما عمق می بخشد و یارگیرها را از موقعیت خارج می کند، و خلق موقعیت در سطح جهانی کین به همراه افرادی مانند سانه و موسیالا را نمی توان به سادگی کنار گذاشت. این سیالیتی است که توخل می خواهد در بایرن به آن دست یابد.
خوب، مولر کجای این معادله قرار می گیرد؟ به عنوان هافبک هجومی در مجموعه، او بازیکنی است که انتظار می رود نقش مهاجم را در این جابجایی و انتقال بازی به عهده بگیرد. مشکل به این دلیل به وجود میآید که مولر نه تنها همان نیمهفضاهای سمت راست را آنگونه که کین در حین نفوذ عمیق انجام میدهد، اشغال نمیکند بلکه بطور طبیعی نقش مهاجم شدن را نیز بر عهده نمیگیرد.
مولر به طور طبیعی در طول دوران حرفهای خود نیمفضاهای سمت راست را اشغال کرده است و درخشش او در این فضاها بخش بزرگی از چیزی است که او را به بازیکنی شگفتانگیز تبدیل میکند. این تقصیر او نیست، بلکه نتیجه برخورد و حضور درخشان همزمان دو بازیکن درخشان همچون کین و مولر در یک فضا می باشد.
به این نگاه کنید، یک مثال بسیار ساده از حضور همزمان مولر و کین که در فضاهای مشابه است:
اما یک صحنه حتی بدتر (که چندین بار در این فصل به وجود آمده است) را می توان در اینجا مشاهده کرد، وقتی کین به عمیق دفاع کمک کرده است و اصلا کسی در نقطه مهاجم وجود ندارد که توپ بلند او را دریافت و حمله کند. و دوباره می توانید ببینید – مولر و کین را در یک فضای نزدیک و مشابه.
توضیح عکس: مولر در آن نقش مهاجم قرار نمی گیرد و کین در همان موقعیت مولر قرار می گیرد. این منجر به یک نقطه مهاجم خالی، و از دست دادن برتری عددی در یک سوم پایانی می شود.
نمونه های زیادی از همین تصاویر وجود دارد. همانطور که قبلاً ذکر شد، راه حل این نیست که کین را از کمک به دفاع منع کرد – محدود کردن کین احمقانه است. پس راه حل چیست؟
راه حل اینست که بازی را با یک هافبک هجومی شروع کرد که با حرکت به چنین موقعیت هایی به طور طبیعی راحت باشد، و جمال موسیالا کاملا برای این خواسته مناسب است. موسیالا نه تنها یک هافبک هجومی درخشانی است، بلکه به خوبی کین را تکمیل می کند. بازی مقابل بروسیا دورتموند نمونه کاملی از همین موضوع بود.
ببینید که کین توپ را در موقعیتی پایینتر دریافت کرده و آماده آغاز کردن یک حمله است. موسیالا فورا حرکت خود را به سمت آن موقعیت مهاجم مورد نظر [موقت] آغاز می کند و یک خط حمله سه نفری از خودش، لروی و کومان ایجاد می کند.
موسیالا به حرکت خود ادامه می دهد و یک پاس نفوذی کامل را از کین دریافت می کند. با وجود اینکه کین به نقطه ای عقب تر در خط دفاع تیم آمده، خط حمله [توسط بازیکن دیگری یعنی موسیالا] حفظ و پر می شود.
و تنها کار موسیالا اینست تا کار را تمام کند، که فقط یک مهار قوی از گرگور کوبل مانع او میشود.
این صحنه ای است که با مولر، که در این فضاها حرکت نمی کند (که باز هم تقصیر او نیست) وجود ندارد. موسیالا و حتی چوپوموتینگ – که یک مهاجم طبیعی است، برای یک بازیسازی وقتی کین به عقب برگشته عالی هستند. واضح اینکه این دلیل کلیدی تاکتیکی است که چرا توخل آنها را به مولر ترجیح می دهد، نه اینکه یک دلیل شخصی باشد.
ممکنست پس از مطالعه متن تا اینجا، سؤالات زیادی در ذهن خوانندگان ایجاد شود، بنابراین در اینجا چند پاسخ آورده شده است.
آیا حق با توخل است؟
خوب، توخل بلافاصله موضوع را درک کرد، که از آنجایی که مدیران یک فصل طول می کشد تا واقعا مولر را درک کنند، معمول نیست. و توخل درک درستی دارد. بازی هایی مانند بازی مقابل اف سی کلن، بازی هایی هستند که در آن به فردی مانند موسیالا یا چوپوموتینگ نیاز داریم، نه مولر. مولر همان کنترلی را که چوپوموتینگ در آن سناریو انجام داد، بر روی بازی نداشت.
اما، بازی هایی نیز وجود دارد که در آنها به مولر نیاز داریم. همانطور که در مقابل فرانکفورت دیدیم، کسی را نداشتیم که بتواند پرسینگ بی رحم اینتراخت را مختل کند. مولر شدیدا مورد نیاز بود و در عوض توخل انتخاب سادهای را انجام داد و چوپوموتینگ را به او ترجیح داد – علیرغم اینکه میدانست فرانکفورت چقدر خوب میتواند فشار وارد کند.
توخل باید درک بهتری از بازیهایی که مولر در آنها مورد نیاز است و جایی که ما با موسیالا بهتر خواهیم بود به دست آورد – که به مرور زمان به دست خواهد آمد. در عین حال، زمانیکه توخل این مفهوم پیچیده تاکتیکی را درک میکند و از قبل ایدههای خود را در مورد چگونگی حل آن نشان داده است، هواداران باید دست از تظاهر به بیخبری توخل بردارند.
هواداران مولر را هم وقتیکه کواچ در راس کار بود، زیر سوال بردند و ببینید بعد از آن چه اتفاقی افتاد! خب، کواچ اشتباه کرد و توخل اشتباه کرد. در آن زمان هیچ دلیل تاکتیکی برای فیکس نبودن مولر وجود نداشت. و ما در آن زمان موسیالا را هم نداشتیم.
آیا راه حلی وجود دارد که شامل مولر باشد؟
خب، پیچیده است. همانطور که در تجزیه و تحلیل تاکتیکی برای پیروزی 3-0 بایرن مقابل فرایبورگ ذکر شد، این امکان وجود دارد که مولر در حالی که کین به عمق دفاع می رود، کار کند. توخل در بازی فرایبورگ، لئون گورتسکا را به او ترجیح داد تا فضایی که بخاطر بازگشت کین به دفاع باقی مانده بود را اشغال کند و به خوبی کار کرد.
اما اینکار حرکت کین را محدود کرد و با جفتهای میانی فعلی پایدار نیست. ممکن است بعد از پنجره زمستانی دوباره این امکان وجود داشته باشد، اما حتی در آن زمان هم ترکیب چینش همراه با مولر در هر بازی دشوار خواهد بود.
مولر بارها و بارها از محدودیت های تاکتیکی فراتر رفته است، بنابراین شکی نیست که او می تواند سبک بازی خود را مطابق با نیازهای توخل تغییر دهد. اما این نیز بعید است، زیرا او تمام دوران حرفهای خود را اینگونه بازی کرده است.
حکم نهایی: این موضوع برای مولر چه معنایی دارد؟
این حکمی نیست که مولر دوست داشته باشد، اما از نظر تاکتیکی و برای موفقیت تیم هوشمندانه ترین انتخاب است. مولر دیگر یک بازیکن فیکس بلامنازع نیست. این اهمیت او را به عنوان یک بازیکن کم نمی کند – او برای بایرن بسیار ارزشمند و غیرقابل جایگزین است. با وجود سن زیادش، او هنوز چیزی را ارائه می دهد که هیچ بازیکن دیگری در فوتبال جهان نمی تواند.
اما، با وجود کین در بایرن و تغییر در چشم انداز تاکتیکی توخل، مولر نمی تواند در هر بازی فیکس باشد. و برای مولر یا توخل منصفانه نیست وقتی سؤالاتی در مورد اینکه مولر “روی نیمکت” چه احساسی دارد یا چرا مولر در بازی فیکس نبود.
با این وجود مولر باید وظایفش را گسترش دهد، و درست است که از توخل انتقاد کرد وقتی او در مورد مولر اشتباه می کند (مثل بازی گذشته مقابل فرانکفورت)، اما وقتی هواداران هر زمان بازی بدون درک عمیق تر تاکتیکی از چرایی چنین انتخابی سوالاتی در مورد آن مطرح می کنند، بی اساس است. نظر شما در مورد پارادوکس مولر چیست؟ نظرات خود را پایین صفحه با ما درمیان بگذارید!