10 بازیکن منچستریونایتد که با سر الکس فرگوسن به مشکل خوردند
سر الکس فرگوسن در طی 25 سال حضور در منچستریونایتد، این باشگاه را به موفقیت های زیادی رساند. وی که در منچستریونایتد خود را به شهرت رساند، یکی از پرافتخارترین مربیان تاریخ فوتبال است. همچنین آقای فرگوسن به عنوان یک رییس سخت گیر هم معروف است.
برخی از دشمنی های او با بازیکنان خودش به بخشی از تاریخ منچستریونایتد تبدیل شده است. بیایید به 10 مورد از این دشمنی ها نگاهی بیندازیم.
گوردون استراکن
شروع خراب شدن رابطه سر الکس و استراکن برمیگردد به زمانی که فرگوسن مربی او در باشگاه ابردین اسکاتلند بود. استراکن با کلن مخفیانه قردادی امضا کرده بود اما این مانع منچستریونایتد نشد و بازیکن در نهایت به یونایتد پیوست.
سر الکس از خروج مخفیانه او بسیار خشمگین شده بود و در زندگینامه خود میگوید:
من تصمیم گرفتم که دیگر به اندازه یک اینچ هم نمیتوانم به این مرد اعتماد کنم.
فقط دو سال بعد بزرگترین ترس استراکن به واقعیت تبدیل شد و سر الکس به عنوان سرمربی منچستریونایتد معرفی شد. بعد از چند فصل کوتاه او به لیدزیونایتد منتقل شد.
آندری کانچلسکیس
در طول چهار سال حضور در اولدترافورد ، وینگر روسی با بازی سریع و هیجان انگیز خود در جناحین، هواداران را شگفت زده و خوشحال کرده بود. اما در تابستان 1995، سر الكس با فروش این بازیکن به اورتون خیلی ها را شوکه كرد.
آندری به دلیل بازی نکردن به دلیل استراحت برای بهبود مصدومیت مچ پا بسیار ناراحت بود.اما فرگوسن در کتابش از پولهایی صحبت میکند که مردان روس در سایه و مخفیانه در دوران مذاکرات قرارداد به دفتر باشگاه می آوردند و این باعث شد تا سر الکس این بازیکن را کنار بگذارد.
پل مک گرت
هنگامی که سر الکس فرگوسن به منچستریونایتد آمد، اولین کاری که وی قصد داشت انجام دهد، رهایی این باشگاه از فرهنگ آشامیدنی مشهور خود بود. متأسفانه یکی از اعضای اصلی این فرهنگ در حقیقت یکی از بهترین بازیکنان این باشگاه در آن زمان بود: پل مک گرت.
همکاری بین این دو نفر زیاد طول نکشید. پس از مصاحبه مک گرت قبل از بازی در جام حذفی که به نظر میرسید تحت تاثیر الکل قرار داشت، وی دچار مصدومیت شد و پس از آن خیلی زود به استون ویلا منتقل شد.
گابریل هاینزه
گابریل هاینزه پس از بازگشت به دلیل مصدومیت جدی زانو، که به مدت یک سال او را دور از میادین نگه داشته بود، خود را به عنوان یکی از عناصر اصلی در منچستر یونایتد معرفی کرد. شجاعتی که وی در بازگشت به فرم ایده آل نشان داد، در اولدترافورد مورد توجه همه قرار گرفت و او پس از مدت کوتاهی به محبوب هواداران تبدیل شد و نامش را بر رویدوش سکوها فریاد می زدند.
اما شرایط اینگونه نماند. ظهور پاتریس اورا باعث شد تردیدهایی در مورد جایگاه هاینزه در ترکیب اصلی ایجاد شود و این بازیکن به ترک منچستریونایتد فکر میکرد. تنها مشکل این بود که باشگاه مورد نظر او لیورپول بود.
در نتیجه فرگوسن سر راه او ایستاد و پس از یک جنگ لفظی دوستی این دو نفر به اتمام رسید و گابریل هاینزه راهی رئال مادرید شد.
پل اینس
این هافبک در شش سال 278 بازی انجام داد و به عنوان کاپیتان یونایتد قهرمانی در لیگ برتر را تجربه کرد اما در تابستان همان سال به طرز عجیبی منچستر را ترک کرد.
رابطه او و فرگوسن همیشه پر از تنش بود. پس از ناتوانی در انجام وظایف دفاعی در فینال جام حذفی 95 که منجر به واگذاری نتیجه به اورتون شد، او راهی اینترمیلان شد. فرگوسن خاطر نشان کرد که اینس ماهها قبل این انتقال را برای خود نهایی کرده بود.
کارلوس توز
“فرگی، فرگی، قراردادش را تمدید کن” یک شعار شعار عادی بود که در نیمه اول سال 2009 در اولدترافورد شنیده میشد. این شعار اشاره داشت به منقضی شدن قرارداد کارلوس توز در پایان فصل که سر الکس تمایلی به نگه داشتن وی نداشت.
توز هرگز برای ماندن در اولدترافورد قراردادی امضا نکرد و پس از ماجراجویی کوتاهش به تیم همسایه و رقیب قدیمی یعنی منچسترسیتی پیوست.
اگر این برای خشمگین شدن هواداران یونایتد کافی نبود، کارلوس دلیلش را برای ترک یونایتد روابط بد با سر الکس بیان میکند. او از هر فرصتی استفاده میکرد تا در مورد این مورد صحبت کند. گاهی هم این صحبت ها بیش از اندازه تند میشد.
در جشن پیروزی منچسترسیتی در لیگ برتر، مهاجم آرژانتینی یک تابلو را از هواداران تیمش گرفت و بالای سر گرفت، اما روی این تابلو چه نوشته شده بود؟
“RIP Fergie”
رود ون نیستلروی
نیستلروی یکی از گلزنترین بازیکنان تاریخ باشگاه منچستریونایتد است. اما این نتوانست از مشکلات بین او و فرگوسن جلوگیری کند.
هنگامی که فینال لیگ کاپ فصل 05-06 رسید، نیستلروی به طرز غیرمعمولی نیمکت نشین شد. اما این فقط همان بازی نبود و در ادامه فصل این نیمکت نشینی بارها تکرار شد.
این مورد در آخرین بازی فصل به اوح خود رسید، وقتی که نیستلروی خود را دوباره نیمکت نشین دید، اینبار او بر روی نیمکت ننشست بلکه از ورزشگاه به سرعت خارج شد و هیچوقت در منچستریونایتد دیده نشد.
شایعاتی در مورد به حاشیه رفتن نیستلروی در یونایتد وجود دارند. برخی میگویند شاید بخاطر حرفی بوده که در زمین تمرین به رونالدو زده بود، او در حالی که مدت زیادی از مرگ پدر کریستیانو نگذشته بود به او گفته بود برو و برای بابا جونت گریه کن!
یکی دیگر از استدلال ها این است که نیستلروی دیگر در بازیهای بزرگ کارساز نبود. به هر حال فرگوسن به این نتیجه رسیده بود که دوران هلندی به سر رسیده است.
روی کین
روی کین هافبک اصلی تیم فرگوسن و نماینده او داخل زمین بود. او به اندازه رییس خود جدی و پر قدرت بود، پس درگیری این دو دور از انتظار نبود.
کین کسی نبود تا در مقابل کسی سکوت کند. پس او در مورد امکانات کمپ تمرینی پیش فصل اعتراض کرد. حتی شرایط ازین هم بدتر شد وقتی که به میدلزبرو 4-1 باختند و کین در یک مصاحبه تلویزیونی به شدت از چند بازیکن خاص انتقاد کرد.
پس از آن فرگوسن به شدت عصبانی شد و بازوبند کاپیتانی را از او گرفت و به او اجازه داد تاتا هرچه زودتر راهی سلتیک شود. این سناریویی بود که هیچکس انتظارش را نداشت.
یاپ استام
اگر نگوییم بهترین، قطعا یکی از بهترین مدافعان اروپا در سال 2001 کسی نبود جز یاپ استام. او مثل یک دیوار در تمام بازی های منچستریونایتد حضور داشت و یکی از موثرترین عوامل موفقیت های منچستریونایتد بود.
و اما زمانش رسید، فقط دو بازی از فصل جدید گذشته بود که در خبری شوکه کننده برای هواداران عنوان شد که استام به غول ایتالیایی یعنی لاتزیو می پیوندد.
رابطه این دو هرگز به جدایی نمیرسید اگر استام در کتاب زندگینامه خود مطالب ضد و نقیضی بیان نمیکرد.
یاپ استام ودر دنیای فوتبال کاملا در شوک فروش او به لاتزیو فرو رفته بود، اما مسئله جالبتر این بود که لوران بلان 36 ساله جایگزین او شده بود.
دوید بکهام
از زمان عروسی دیوید بکهام با ستاره پاپ گروه spice girls، زندگی وی به طرز چشمگیری تغییر کرد. او تبدیل شد به یک ستاره تبلیغاتی و هیچگاه از دید رسانهها دور نبود.
هنگامی که شهرت و محبوبیت دیوید سر به فلک کشید، در مقابل استانداردهای سر الکس قرار گرفت، چیزی که اصلا رییس برای بازیکنان جوان خود نمیخواست. مهمانی های شبانه، سفرهای بیش از اندازه با جت شخصی، این سبک زندگی آنقدر برای بکهام جوان زیاد شده بود که ازلوران دستان سر الکس هم کاری ساخته نبود.
در سال 2003 فرگوسن پیشنهاد رئال مادرید را برای بکهام پذیرفت در حالی که حتی خودش هم نمیدانست که در لیست فروش قرار دارد.
معمولا اتفاقات داخل رختکن همان جا باقی میمانند. اما اینبار اینگونه نبود چون پس از باخت مقابل آرسنال دیوید بکهام با چشمی کبود و بخیه هایی بالای چشم دیده شد. مدتی بعد معلوم شد که فرگوسن انقدر عصبانی بوده که کفشی را در رختکن شوت میکند و آن به صورت دیوید برخورد میکند.
بکهام در کتابش او توضیح میدهد در باشگاهی که برایش مثل خانواده بود و از کودکی حمایت آنها را برخوردار بود، در سال آخر حتی به سختی در چشم فرگوسن نگاه میکرد و رابطه آنها دیگر مثل گذشته نبود.
بکهام که آن زمان حس میکند دیگر رابطه پدر و فرزندی با فرگوسن تمام شده، به عقیده خودش بهترین تصمیم را میگیرد و راهی مادرید میشود تا خودش را در کنار کهکشانی ها ببیند.ولی حالا آن اختلافات تمام شده. استاد و شاگرد بار دیگر خوشحال در کنار یکدیگر دیده میشوند اما اینبار خارج از مستطیل سبز
اسم بکام میاد داغ دلم تازه میشه